مدیریت در تیراندازی بنچ رست
مدیریت در تیراندازی بنچ رست
به عنوان یک مسابقه دهنده و یک رقیب، شما مسئول سرنوشت خودتان هستید. نتیجهی نهایی تلاشهای شما در یک مسابقه یکروزه تیراندازی یا یک رقابت قهرمانی کشور چند روزه، به «مدیریت» مولفههای مختلف و خود شما بستگی دارد.
پس برای راحت شدن موضوع فرض کنید که با یک تفنگ و نگرش برنده به یک رقابت تیراندازی بنچرست رفتهاید. هزینهی ورودی را پرداخته و جایگاهتان را رزرو کردهاید.
از این مرحله به بعد، وظیفهی شما بسیجکردن تمام حواستان و اندیشیدن به تمام موقعیتهای برنده است. انجام این کار خیلی ساده است. فقط کافی است برای تمام ابعاد برنامهی تیراندازیتان یک سیستم مدیریتی هدفمند طراحی کنید.
مدیریت پنج گانه :
- میدان
- بنچ
- هدف
- زمان
- تیرانداز
مدیریت میدان
از زمانی که از وسیلهنقلیهتان پیاده میشوید، باید به میدان فکر کنید. وقتی تجهیزاتتان را از خودرو بیرون میآورید، باید به وزش بادهایی بیندیشید که بر میدان اثرمیگذارند. شروع کنید و یک پایگاه دادهی ذهنی طراحی کنید یا از یک دفترچه یادداشت استفاده کنید. در این پایگاه داده مشخص کنید که وزش بادهای غالب بر چه نقاطی از میدان اثرگذار هستند و مدت اثرگذاری چقدر است. این اطلاعات ثبتشده شما را از نبض باد و ویژگیهای کلی میدان آگاه میکنند. بعدا در برنامهی مدیریتی خود به این اطلاعات نیاز دارید. پیش از شروع رقابت باید بادخوانی کنید و بادنماهایتان را در لاین بین میز تا هدف قرار دهید.
مدیریت میز تیراندازی
میز مبنای عملکرد رقباست. میز باید در حالتی قرار گیرد که دسترسی تیرانداز به تمام جوانب فنی، فیزیکی و چشمی تیراندازی با تفنگ بنچرست میسر گردد. آسایش تیرانداز مسئلهای اساسی است و اهمیت مدیریت میزهم برای تامین این آسایش است.
پس از تعیین فاکتور آسایش سادهترین روش مدیریت میز روش «فرد نابینا» است که در ادامه توضیح دادهایم:
مرحلهی اول: تمام تجهیزات تیراندازی را به محل میز ببرید.
مرحلهی دوم: تمام تجهیزات را در قابل دسترسترین موقعیت روی میز قرار دهید.
مرحلهی سوم: چشمانتان را ببندید انگار که نمیتوانید ببینید. طوری روی صندلی بنشینید که پشتِ میزبیشترین راحتی را داشته باشید. در حالی که هنوز چشمانتان بسته است، دستتان را دراز کنید و کیسه شن عقبی و رست جلویی تفنگ و هر چیز دیگری که نیاز دارید را به خودتان نزدیکتر یا دورتر کنید. نتیجهی کار باید به گونهای باشد که بتوانید همهچیز را بدون نگاه کردن پیدا کنید. باید میز را طوری تنظیم کنید که با میدان حرکتی فردی و طبیعی شما بیشترین هماهنگی را داشته باشد.
مرحلهی چهارم: چشمانتان را بازکنید و یک تصویر ذهنی از آرایش میز بگیرید. چیدمان میز شما از این لحظه به بعد ثابت و مطابق تصویر ذهنی است و برای اطمینان هر بار باید تست «فرد نابینا» را انجام دهید.
مرحلهی پنجم: پس از آمادهسازی میز به تناسب آسایش مورد نیاز در زمان تیراندازی، باید به تنظیم تفنگتان در کیس بپردازید و از یک دوست بخواهید تا بادنماها را برایتان نصب کند. با نگریستن در دوربین تفنگ و سنجش میدان دید ، طوری تفنگ را تنظیم میکنید که با وجود تمام بادنماهایی که در طول لاین گذاشتهاید دیدی کامل و بدون مانع به هدف داشته باشید. در پایان کار باید بتوانید همزمان چندین فعالیت مختلف از بادخوانی گرفته تا تنظیمات تفنگ و متعلقاتش پیش از هر شلیک را با کمترین میزان تحرک انجام دهید.
مدیریت هدف
اغلب شرکتکنندگان ، مدیریت هدف ، که به استفادهی بهینه از شیوهی قرارگیری هدف کمک میکند، را نادیده میگیرند. معمولا در رقابتهای بنچرست از دو نوع هدف «Two-Bull» برای تیراندازی جمع تیر و هدف «Six-Bull» برای تیراندازی امتیازی استفاده میکنند.
هدف Two-Bull مورد استفاده در مسابقات گروپ گیری
هدف بنچرست «Two-Bull» صد یاردی یک صفحهی مستطیلی است که روی آن یک هدف امتیاز و یک هدف قلق (سایتر) در کنار هم قرار دارند. قلق پایینی سه حلقهی ده مرکزی نیماینچی دارد. در مرکز و هر گوشهی پایین صفحه یک حلقهی اصلی قرار دارد، اما هدف امتیازی بالایی تنها دارای یک حلقه در مرکز است. هدف۲۰۰یاردی دقیقا مشابه هدف صدیاردی است به جز از نظر سایز که دوبرابر است. درک مدیریت هدف ساده است، اگر توضیحات مرتبطش را دریافت کنید. مانند زندگی واقعی باید امید بهترینها و آمادگی بدترینها را داشته باشیم. این اصل مبنای مدیریت صفحات چند اینچی ارزشمندی هستند که برای هدفگیری به کارمیروند. برای روشنشدن ابهامات دو سناریوی تیراندازی را شرح دادهایم.
تیرانداز بنچرست اول با ۲۰ کارتریج مهمات وارد خط میشود. افسر میدان فرمان «آتش» را صادر میکند و تیرانداز اولین تیرهای آزمایشیاش به سمت سایتر سمت چپ پایین (هدف قلق) را رها میکند. (تیرهای آزمایشی برای خالی کردن کالیبر تفنگ از مایعات تمیزکننده لوله است. این کار را پیش از تیراندازی امتیازی جمع تیر انجام میدهند).
سپس تیرانداز سراغ قلق سمت راست پایین میرود و با دو سه تیر باد راست به چپ را آزمایش میکند.
اگر از آنچه میبیند راضی باشد، سعی میکند یک گروه تست ۳ تیر هم روی هدف قلق مرکزی داشته باشد. نتیجهی کار به نظرش بد نیست! اما متوجه میشود که وضعیت باد چپ به راست عوض شده است و چند تیر دیگر هم به قلقِ مرکزی میزند تا مطمئن شود ارزش یک سویچ کامل را دارد.
افسر میدان زمان باقی مانده «دو دقیقهای» را اعلام می کند و تیرانداز سراغ هدف امتیاز میرود.
وضعیت باد راست به چپ دوباره مستقر شده است و تیرانداز جمع تیر را شروع میکند. پس از تیر چهارم،سایز گروپ از فشنگ کالیبر سی کمی بیشتر است. یک دقیقه مانده به پایان زمان تیراندازی باد فروکش میکند. او لحظه ای مکث میکند تا باد دوباره وزیدن گیرد، اما این اتفاق نمیافتد. او با یک تیر قلق سریع سعی میکند نقطهی سکون تفنگش را آزمایش کند.
افسر میدان اعلام میکند که سی ثانیه باقی مانده است. تیرانداز دور قلقش را با هدفگیری سایتر قلق مرکزی آغاز میکند و یکی از پانچ های فشنگهای قبلیاش را آزمایشی هدف میگیرد. با نزدیکشدن به پایان وقت، تیرانداز که از اصابت تیرش به رد فشنگ مطمئن است، آخرین شلیکش را به تناسب انجام میدهد. افسر میدان فرمان «آتش بس» میدهد. تیرانداز با امید فراوان به دوربینش نگاه میکند اما متوجه میشود که پانچ آخرین تیرش کاملا خارج از جمع تیر قرار دارد !.
بعدا که هدف روی دیوار نصب می شوند ، تیرانداز میبیند که آخرین قلقش در پانچ دیگری قرار گرفته بوده و باعثشده در هدفگیری آخرین شلیکش اشتباه کند.
تیرانداز بنچرست دوم با بیست کارتریج مهمات پشت میزمینشیند، و فرمان «آتش» صادر میشود. او هم مانند تیرانداز ۱ چند تیر آزمایشی شلیک میکند. اما تیرانداز ۲ بر خلاف تیرانداز اول نمیخواهد هدف قلقش را با تیرهای اضافی شلوغ کند. او به جای استفاده از سایتر ۳ قلقی، ترجیح میدهد تفنگش را در فضای خالی بین دو سایتر کوچک پایینی امتحان کند. با این کار پس از تیرهای آزمایشی سه سایتر دستنخورده برای هدفگیری دارد. قدم اول مدیریت همینجاست.
اگر به یاد داشته باشید، در شرح برنامه مدیریتی گفتیم که از وضعیتهای غالب بر میدان و همچنین مدت تقریبی وضعیتها یک پایگاه دادهی ذهنی ایجاد میکنیم. حال به جای آزمایش تمام وضعیتهای میدان، تنها وضعیتهای دارای بیشترین تاثیر و با بیشترین ماندگاری را برای تیرانداز ۲ بررسی میکنیم.
همان وضعیت راست به چپ تیرانداز ۱ را در نظر میگیریم. حال با تغییر میدان دید به یکی از سایتر های پایینی هدفگیری میکنیم. تیر روی ساعت نه ۹ مینشیند. حال، به جای آنکه تیراندازی را ادامه دهیم، لحظهای را ظرف بررسی شلیک میکنیم. تیرانداز ۲ به این نتیجه میرسد که تیر نسبت به وضعیت حاکم در موقعیت درستی نشسته است و مانند تیرانداز اول آن را مبنای ادامهی تیراندازی قرار میدهد.
تیرانداز ۲ برخلاف تیرانداز ۱ زمان ارزشمند و فضای هدف را صرف جمع آزمایشی سه تیر نمیکند و در عوض تیر تایید را به پایین همان سایتر میزند که تیر آزمایشی اول را زده بود. تیر تایید اعتماد به نفس را افزایش میدهد. تیرانداز تمام اطلاعات چشمی، شنوایی و حسیاش را در نظر میگیرد.
تیرانداز در ذهنش زمانی را که همهی وضعیتها مشابه وضعیت آزمایش هستند را محاسبه میکند و در زمان مناسب ماشه را میکشد. اگر تیرش به موقعیت مورد انتظارش بنشیند، اعتمادش به توانایی دوپینگِ باد یا خواندن باد افزایش مییابد.
تیرانداز ۲ با داشتن سایتر دو قلقی که هنوز هیچ تیری به سمتشان شلیک نشده، به سمت هدف امتیاز حرکت میکند. میدان را بررسی میکند و منتظر میماند تا شرایط مورد نظرش محقق شوند و جمع تیرش را تنها پس از صدور آماده باش دو دقیقهای انجام میدهد. پس از شلیک سوم، باد میدان به صفر میرسد. افسر میدان اعلام میکند که یک دقیقه تا پایان تیراندازی فرصت دارید. تیرانداز ۲ با آگاهی از کمبودن زمان به سایتر مرکزی دستنخوردهاش برمیگردد و قلق آخر را نشانه میگیرد، و میبیند که پانچ گلوله از مرکز رتیکل پایین تر است. او به سرعت سراغ هدف امتیاز میرود، و در دو تیر آخرش دقیقا بالای سه تیر اول را نشانه میگیرد و چند دقیقهی پایانی رقابت را به تحسین dotی میگذراند که با آخرین تیرش به هدف نشانده است.
چنانچه میبینید، تیرانداز ۲ در دو دور آخر تیراندازیاش اعتماد به نفس بیشتری از تیرانداز ۱ دارد، چرا که به هدفگیری تیر قلقش اعتماد دارد. تیرانداز ۲ با مدیریت بهتر هدفش توانست یک شکست احتمالی را به برد احتمالی تبدیل کند.
مدیریت زمان
در مسابقات بنچرست گروپ، تمام رقابتها، به جز رقابتهای کلاس آزاد، ۷ دقیقهای هستند. با اینکه افسر میدان وظیفه دارد شروع و پایان رقابت و زمان باقیمانده را به تیرانداز اعلام کند، مدیریت زمانهایی که اعلام میشود به عهدهی خود تیرانداز است.
در این حالت، تایمر شمارش معکوس بهترین ابزار کمکی تیرانداز است. با نصب یک تایمر روی میز، تنها با یک نگاه سریع میتوان زمان را مدیریت و زمان باقیمانده تا پایان را محاسبه نمود. در بسیاری از رقابتها تیراندازی را میبینیم که روی میزش تایمر ندارد و با شنیدن هشدار دو دقیقهای مضطرب میشود، چرا که از سرعت شمارش معکوس تایمر بیاطلاع است و تمام تصمیماتش را با حس تمامشدن زمان مدیریت میکند. شکی نیست که با این تصور تیرانداز یک گروپ گیری خیلی بد انجام میدهد. اما هنوز یک و نیم دقیقه از زمان باقیمانده است. حال مجبور است پشت بنچ بماند و با عصبانیت به تماشای میدان و جمع تیری بنشیند که به قیمت شکستش تمام شده است.
مدیریت تیرانداز
این سختترین بخش مدیریت است. تیراندازی که در موقعیت برد قرار میگیرد، باید از چگونه بردن رقابت هم آگاهی داشته باشد. بیشتر شرکتکنندگان در جمعِ تیر با تیر آخرشان میبازند، تنها به این دلیل که از شوق برد احتمالی مانعی میسازند که گذر از آن تنها با خوششانسی صرف محقق میشود.
بیشترین باختی که از شوق برد رخ میدهد مربوط به جمع تیر دراپ (dropped) است. این باخت زمانی رخ میدهد که تمام رقبا و دوستان شما زمانی به ضیافت برد فکر میکنند که شما هنوز آخرین جمع تیر رقیبافکن خود را شروع نکردهاید.
در این وضعیت، احساسات بر شما غالب میشود، فشار شما افزایش مییابد و ذهنتان فریاد میزند «برای بردن تنها به یک DOT نیاز داری». پایان تلخ این ماجرا مثال اولین شانس تیراندازان Joe برای بردی بزرگ بود، که زن بزرگ جثهای شروع به خواندن کرد که <آتش دوزخ یخ زد و خوکها به پرواز درآمدند>، و آخرین تیر Joe به یک اینچ پایینتر از جمع تیرش اصابت کرد، چرا که به جای تبعیت از برنامهای که تمام روز اجرا و مدیریت کرده بود، به جای تبعیت از برنامهای که او را تا دو قدمی مدال برنجین پیش برده بود، در چکاندن آخرین ماشهاش شتاب کرد و تیر آخرش را به پایین هدف کوبید.